به گزارش همشهري، تحقيقات در اين پرونده، از چند روز پيش شروع شد؛ وقتي رانندگان خودروهاي عبوري از اتوباني در حوالي بهشت زهرا عبور ميكردند چشمشان به مردي ميانسال افتاد كه كنار اتوبان روي زمين افتاده و درحاليكه دستانش با چسبي بسته شده بود از ناحيه قفسه سينه و كتفش چاقو خورده بود.
شاهدان با اورژانس تماس گرفتند و مرد ميانسال به بيمارستان منتقل شد. با حضور پليس در بيمارستان وي گفت: دريكي از خيابانهاي جنوب تهران بودم كه 3پسرجوان از من خواستند تا بهصورت دربستي آنها را به خياباني در نزديكي بهشتزهرا ببرم. در بين راه ناگهان يكي از آنها چاقويي روي گردنم گذاشت و تهديد كرد كه از مسيري كه او ميگويد بروم.
او از من خواست هرچه پول دارم در اختيارشان قرار دهم. با اينكه هرچه ميخواستند را انجام دادم اما جوان مسلح ناگهان با چاقو ضربهاي به قفسه سينهام زد. پس از آن ناچار شدم كنار اتوبان توقف كنم. اين پايان ماجرا نبود چرا كه جوان ديگر، دستمالي روي دهانم گذاشت و قصد داشت خفهام كند. اما خوشبختانه بخت با من يار بود و زنده ماندم. در نهايت، آنها مرا كه بيحال شده بودم، از ماشين به بيرون پرتاب كرده و دست هايم را با چسب بستند و بعد با چاقو ضربه ديگري به من زدند و با سرقت ماشين و اموالم گريختند.
- حواس پرتي سارق
با اعلام اين شكايت، پروندهاي در دادسراي جنايي تهران تشكيل شد و تيمي از مأموران پليس با دستور قاضي جنايي تحقيقات خود را در اين خصوص آغاز كردند. در نخستين اقدام شماره پلاك خودروي مالباخته در اختيار تمام واحدهاي گشتي قرار گرفت تا اينكه مدتي بعد خودرو در حاشيه تهران پيدا شد. كارآگاهان پي بردند كه، سارقان تمام لوازم داخل ماشين را به همراه پول و مدارك راننده سرقت كردهاند اما حواسشان به اين نبود كه موبايلشان زير صندلي راننده جا مانده و همين سرنخي شد براي دستگيري 3سارق خشن.
- سرقت بهخاطر نداشتن پول كرايه
3پسرجوان كه تصورش را نميكردند كه شناسايي شوند در اقدامي غافلگيرانه به دام پليس افتادند. هيچ كدام از آنها سابقه دار نبودند و اين نخستين باري بود كه دست به خلاف ميزدند. يكي از آنها در تحقيقات گفت: آن شب من و دوستانم، هر 3با هم خانه يكي از دوستانمان بوديم كه دوست ديگرمان به ما زنگ زد و گفت اثاث كشي دارد و خواست براي كمك به آنجا برويم. ما آن شب مشروبات الكلي و قرص مصرف كرده بوديم و حالت عادي نداشتيم. با اين حال بهخاطر كمك به رفيقمان راهي خانهاش شديم. آن شب براي اينكه زودتر برسيم خودرويي كرايه كرديم اما در بين راه متوجه شديم كه هيچ كدام از ما پول همراهمان نيست تا كرايه ماشين را پرداخت كنيم. چراكه هر 3حالت عادي نداشتيم و خيلي سريع راه افتاده و فراموش كرده بوديم كه پول برداريم.
وي ادامه داد: نمي دانستيم بايد چه كنيم، همان لحظه تصميم گرفتيم تا با تهديد راننده، ماشينش را سرقت كنيم و با آن به خانه دوستمان برويم. با تهديد چاقو او را به بهشت زهرا كشانديم و چون حالت عادي نداشتيم اصلا متوجه رفتارهايمان نبوديم، فقط اين را ميدانم كه بخت با ما يار بود چرا كه مرد راننده زنده ماند و اتهام قتل به گردنمان نيفتاد. چون وقتي او را از ماشين به بيرون پرتاب كرديم باز مقاومت ميكرد كه ضربه ديگري به او زدم. حتي دوستانم دستمالي روي دهان او گذاشتندتا بيهوشش كنند و دستهايش را هم بستيم اما باز تقلا ميكرد كه دستانش را باز كند براي همين ضربه ديگري به كتفش زدم و بعد كه بيحال شد فرار كرديم.
وي گفت: پس از سرقت با ماشين به كمك دوستم كه اثاث كشي داشت رفتيم. بعد در خيابانها گشتيم. فرداي آن روز لوازم داخل ماشين و گوشي موبايل راننده به همراه مداركش را سرقت كرديم و آن را فروختيم. حتي قصد داشتيم ماشين را هم بفروشيم اما مشتري خوب پيدا نكرديم كه با قيمت مناسب از ما بخرند. براي همين ماشين را كنار خيابان رها كرديم. وي گفت:همان شب بود كه متوجه شدم موبايلم نيست و احتمال دادم كه يا در خيابان افتاده و يا زماني كه سوار اتوبوس شدم جيب بري آن را سرقت كرده است اما حالا كه دستگير شدم پي بردم كه موبايلم بيآنكه متوجه شوم داخل خودروي مالباخته افتاده است. پس از اعترافات متهمان، هر 3با قرار قانوني در اختيار كارآگاهان قرار گرفتند و تحقيقات در اين خصوص ادامه دارد.
نظر شما